کلاه فروش

 

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.
لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست.
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و
 دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت
 و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید…...
 که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد.
 میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند.
او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد
و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.
 یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و
همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد.
میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت،
میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند
. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و
 در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!
 
 
 

گزیده ای از سخنان بزرگان

 

۱-عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی. (اسکات پک)

۲- ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیموده‌ایم می‌توانیم هدایت کنیم. (اسکات پک)

۳- جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)

۴- هنر کلید فهم زندگی است. (اسکار وایله)

۵- تغییر دهنرگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا می‌کنند. (والترنیس)

۶- اگر زیبایی را آواز سر دهی ، حتی در تنهایی بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت. (خلیل جبران
)

                                                                               تقدیمی از دلشدگان