شوکران
اکنون که ارغوان به تونفروخت گل فروش
پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش
از یاد بردن غم عالم میسر است
اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش
کوشش چه می کنی که از این سنگ بگذری...
کوهی است پشت سنگ از این بیشتر مکوش
چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است
در شور نیز ناله ما می رسد به گوش
آتش بزن به سینه آتش گرفته ام
آتش گرفته را مگر آتش کند خموش...
فاضل نظری
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:26 توسط مهدی بابایی
|
فاحشه ی پُر کاریست